SeVdA
هرم نگاهم اگرهم رسید قصه نگاهم همه دیوار بود.سوختنم را که تو دیدی ولی کارتو از این همه انکار بود.خیره به چشمانت اگر میشوم در قفس ثانیه ها مانده ام.ثانیه ها رفت و نگاهم به در منتظر لحظه ی دیدار بود.رفتی و در پشت در بسته ای ماندم و دریافتم این نکته را آن چه که در خلوت تنهایی ام نیست دگر فرصت تکرار بود.مرثیه هرشب و تنهایی ام سوختن سوختن سوختن...پرده ی آغاز از این ماجرا تا به سرانجام پدیدار بود.زلف و رها چشم خمار است و من من که به چشمان تو اغشته ام.پشت همه شوق به خون خفته ام ماه دلم دست تو در کار بود.پشت نگام همه تصویر تو.پیش دلم ترس از این انزوا.آیینه در آیینه و حکم من از همه عمر تکرار بود.
نظرات شما عزیزان:
boooooos
яima |