SeVdA
مشاهده در ادامه ی مطلب... تو برو.... نگران حال من نباش.... من... به تنهایی... به صندلی توی اتاقم... به پنجره رو به خیابان... به فکر کردن به تو... و به سیگار کشیدن.... عادت کردم... تو برو...
دیدی گفتم اخرش راهمون از هم جدا میشه؟ تو میری با دیگرون،عشقمون تباه میشه؟ دیدی گفتم که نگات غرورمو ازم گرفت؟ لعنت به اون غریبه ای که عشقموازم گرفت
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر دردل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم... قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی! که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...
ولـی بـایـد یـاد بـگـیـری
هـر حـقـیـقـتـی رو تـو صـورت طـرف مـقـابـل تـُف نـکـنـی
روح و روان آدمـا از هـر حـقـیـقـتـی عـزیـزتـره
ادامـــه مطـــلــبــــــ..♦ـ♦ـ♦ـ....
яima |